اولین درس نامه
سلام کوچولوی من
امروز میخوام مثل همه ی مامانا یه تجربه رو در اختیارت بذارم اگه خواستی استفاده کن ضرر نمیکنی
داستان از این قراره که ما تصمیم گرفتیم به منظور رهایی از عوامل زیست محیطی
(تماس های آشنایان به منظور اعلام آخرین خبرها و تحولات! بوی قرمه سبز! و......) که مانع از
تمرکزمان در نقاشی کشیدن میشد خلوتگاهی سوا از منزلمان برای خود و نقاشی هامان دست و پا کنیم
بر آن شدیم که با پدر مهربانتان در میان گذاریم .گذاشتیم .و ایشان استقبال کرد ومارا مثل
همیشه شرمنده ی محبت هایش نمود. (مرسی همسرم)
گفتیم حال که میخواهیم محیط را محیا کنیم چه خوب که از آن برای آموزش این هنر رنگارنگ به
علاقه مندانش استفاده کنیم (بسی ذوقیدیم زین تصمیم)
مخلص کلام اینکه چند ماهی مشغول بودیم تاااااااااا آتلیه ی نقاشی قاصدک را به یاری خدای
مهربونمون بنا کردیم وشد محل عشقبازیه ما با بوم و رنگ
واماااااااااااااااا
این ها تمام مقدمه ای بود برای آنکه بگویم
گمان نکنی که با کار کردن میخواهم از مادریم کم گذارم نه بلکه میخواهم شما را از محبتهای
افراطی که زاده ی داشتن وقت زیاد است رها کنم وبه شما نیز بیاموزم که از زندگیت همیشه
لذت ببر و زمانهایی رو فقط برای خودت زندگی کن و هیچ چیز رو مانعی برای رسیدن به نشاطت
به شمار نیار
به امید روزی که شما هم به خلوتگاه ما ملحق شوی